به گزارش فراهان خبر؛ شهید حسن کودزری فراهانی در تیرماه سال ۴۶ در روستای کودزر فراهان دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در محیط پاک و باصفای روستا و در دامان مادری مهربان و در سایه پدری زحمت کش گذراند و با شروع جنگ تحملی برای دفاع از خاک وطن ندای حسین زمان خود را لبیک گفت و به سنگر دفاع از میهن عازم مناطق غرب کشور شد.
اولین حضور در جبهه ۳ ماه به طول انجامید و شهید کودزری بعد از مرخصی کوتاهی این بار دست در دستان پدر راهی مبارزه و جهاد حق علیه باطل شد و با پدر به مدت ۴ ماه از ناموس و خاک وطن در جبهههای مناطق غرب دفاع کرد.
شهید کودزری حضور در جبهه را برای خود واجبی عینی میدانست و در سومین حضور خود به مناطق جنوبی کشور اعزام شد.
مادر این شهید والامقام نقل میکند: مدتی قبل از آخرین اعزام، پسرم چندین بار در خواب بانویی را دیده بود که با پوششی بر صورت از وی دعوت میکند به همراه ایشان برود. گویا ایشان حضرت زهرا(س) بوده اند.
مادر شهید می گوید:همچنین حسن خواب شهادت خود را دیده بود و برایم تعریف کرد:«در جبهه بودم و زمان حمله فرا رسید، در درگیری با دشمن به بدنم تیری از سوی دشمن بعثی اصابت کرد و شهید شدم» و من در جوابش گفتم:« شما که از حضرت علی اکبر(ع) و حضرت قاسم(ع) رشیدتر نیستند؛ امام حسین(ع) آنها را فدای اسلام کرد. من هم شما را تقدیم اسلام کردهام.
برادر بزرگوار شهید والامقام این گونه روایت میکند:چند روز قبل از اعزام به منطقه عملیاتی، همراه شهید بر پشت بام منزلمان که مشرف بر بهشت زهرا بود، رفتیم. شهید کودزری میگفت نوری از قبور مطهر شهدا ساطع میشود و همه بهشت زهرا را نورانی میکند. ما حرف ایشان را انکار میکردیم اما برادرم بر حرفش مصر بود که با دقت نگاه کنیم و از همه افراد خانواده میخواست که با دقت نظارهگر بهشت زهرا باشند، اما ما چیزی نمیدیدیم.
شهید پس از مشاهده نور قبور شهدا گفت:« من این بار که به جبهه اعزام شوم شهید خواهم شد و به پدرخود توصیه کرد که هیچ گونه امتیاز و حقوقی را از بنیاد شهید و نظام اسلامی دریافت نکند چون کشور در حال جنگ است و به کمک و پشتیبانی مردم نیاز مبرم دارد».
سرانجام ایشان در آخرین اعزام خود به مناطق جنوبی کشور در سال ۶۴ با پدر و مادر خود خداحافظی کرده و در جزیره مجنون به دفاع از میهن اسلامی پرداخت. در زمان احداث سنگر بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن همانند حضرت زهرا(س) از ناحیه پهلو زخمی میشود و با توسل به این بانو در سن ۱۸ سالگی به فیض عظیم شهادت نایل شد و روح بلندش به ملکوت اعلی پر کشید.
پدر این شهید بزرگوار تا زمانی که در قید حیات بودند به فرمایش پسر خود از دریافت هرگونه حقوق و امتیازی امتناع ورزیدند و با اصرار مسئولان شهید مبنی بر دریافت حقوق قانونی، میگفتند:« من هیچ حق و حقوقی از نظام اسلامی نخواهم گرفت، فرزند شهیدم با خدا معامله کرده و در راه خدا به شهادت رسیده است و او امانتی در دست من بوده و خداوند امانتش را پس گرفته است».
فرازی از وصیت نامه شهید:
«برادران عزیز من؛ اگر مهر برادری در دل شما است باید سلاح مرا در دست گرفته و با کفار بجنگید و بدانید امروز اسلام در نقطهای قرار گرفته که احتیاج به خون دارد و باید درخت اسلام از این خونهای پاک تغذیه کرده و ریشه افکنده و بر سر مظلومین و ستمدیدگان جهان سایه افکند.
با کفار زمان بجنگید تا اسلام، آزادی و استقلال و شرافت را به فرزندانتان به ارث بگذارید».
انتهای پیام/ک