پس از زمینگیری آمریکا در عراق رها یافته از صدام و همسو با ایران، ایالات متحده در سال ۲۰۰۶ با عاملیت اسرائیل، حزبالله لبنان را به مسلخ کشید تا منطبق بر استراتژی «زمین سوخته» اثری از اولین حلقه دفاعی ایران برجای نماند که «درد زایمان خاورمیانه جدید» نیز با پیروزی در جنگ ۳۳ روزه رفع شد.
در خیز سوم اما فتنه شام با عاملیت داعش در سال ۲۰۱۱ پدیدار شد تا این بار به جای تمرکز بر قطع مچ یا «بریدن سر مار» با قطع بازویی به نام سوریه و انسداد راه خون رسانی از بدن به مچ، ابتدا اتصال میان این دو قطع شود، آنگاه مچ (حزب الله) و سپس بدن (ایران) منهدم شود.
اکنون اما در آستانه نابودی کامل داعش و حتی تعیین زمان برپایی جشن پیروزی، خیز چهارم برای بازتولید پروژه «خاورمیانه جدید» و اکنون به نام «خاورمیانه بزرگ» با عاملیت کردستان عراق برداشته شده تا شروعی بر پایان جبهه مقاومت و انهدام کامل ایران باشد.
پروژهای که در فاز نخست، ایران، عراق و ترکیه را درگیر میکند و سپس نوبت به الگوسازی این تجزیهطلبی برای دیگر قومیتهای ایران و نیز تقسیم عراق به دو بخش شیعه و سنی می شود.
آنچه نگرانی استقلال کردستان را به بحرانی بالقوه برای کشور مبدل می سازد، تنها تضعیف عراق و تأسیس اسرائیل دوم در همسایگی ایران نیست، بلکه پیوند خوردن فتنه های سیاسی با آشوب های اجتماعی ناشی از اوضاع اقتصادی است، که با تحرکات تجزیه طلبانه در چهارگوشه کشور قرین شود.
همچنان که اکنون بیش از پیش ماهیت بحران ساختگی اخیر در بانه در پی کشته شدن دو قاچاقچی کُرد، قابل درک و ردیابی است.
موافقت و مخالفت دولتها با تحولات بینالمللی، بی شک تابع منافع ملی آنان است و از این رو است که بر مخالفت کلامی و بی رمق ایالات متحده با جدایی کردستان عراق، آن هم در شرایطی که این تجزیه، قویا تحت حمایت اسرائیل و نسخه مؤخر پروژه آمریکایی «خاورمیانه جدید» است. دلیلی جز دادن آدرس غلط به جهت حفظ وجهه و جایگاه آمریکا نزد دولتهای منطقه و بخصوص ترکیه نمی توان یافت.
یاداشت از احمد غدیری ابیانه، دانشجوی دکتری حقوق بین الملل و پژوهشگر سیاسی
انتهای پیام/ش